سرلشگری که پیکرش به‌وطن بازنگشت؛ روزی که برادر شهیدِ وحید هاشمیان با بنی صدر درگیر شد + تصاویر
در جایی از جلسه نشست خلبانان نیروی هوایی با بنی صدر، شهید هاشمیان از جا بلند شد و سر بی تفاوتی بنی صدر تقریبا با وی درگیری فیزیکی پیدا کرد...

به گزارش پایگاه مردمی ارتش جمهوری اسلامی ایران به نقل از گروه ورزشی مشرق - شاید کمتر کسی اطلاع دارد شهید سرلشکر خلبان اصغر هاشمیان برادر بزرگتر وحید هاشمیان ملی پوش فوتبال ایران است.
مازیار ناظمی در آخرین پست وبلاگش نوشت: فرصتی دست داد در سالروز گرامیداشت هفته دفاع مقدس میزبان امیر خلبان سید اسماعیل موسوی در برنامه تهران 20 شبکه تهران باشم گپ می زدیم از سالهای شروع جنگ و امادگی ارتش ایران برای دفاع از کشور، می گفت: ما حملات عراق را پیش بینی می کردیم و حتی در گزارشهای متعدد آن را به تهران و رئیس جمهور وقت بنی صدر که فرمانده کل قوا بود اطلاع دادیم منتها به این موارد اهمیت نمی داد.
امیر موسوی از نشست خلبانان نیروی هوایی با بنی صدر در پایگاه هوایی همدان یاد کرد که برخی همکارانش از بی تفاوتی بنی صدر نسبت به جنگ و سرنوشت کشور به ستوه آمده بودند و در جایی از جلسه شهید هاشمیان از جا بلند شد و سر این موضوع تقریبا با بنی صدر درگیری فیزیکی پیدا کرد. هواپیمای اف 4 امیر اصغر هاشمیان در عملیات فاو مورد اصابت موشک دشمن قرار گرفت و شهید شد ....
جالبه من هیچ وقت از زبان وحید هاشمیان بازیکن با اخلاق فوتبال ایران در این مورد مطلبی نشنیدم که برخی تصور کنند او خواسته از جایگاه برادر شهیدش استفاده کند ...
روح تمامی قهرمانان سالهای دفاع از ایران و مردم ایران شاد


به گزارش پایگاه مردمی ارتش جمهوری اسلامی ایران به نقل ازمشرق، لازم به ذکر است که وحید هاشمیان افتخار آفرین تیم ملی فوتبال در زمان شهادت یرادرش پنج ساله بود و کمتر از یک سال پس از شهادت با شکوه برادرش، پدرش را هم از دست داد و سالها مادرش مونس او بود تا این که در سال 87 نیز عزیزترین کس خود را نیز از دست داد.


زندگی نامه امیر سرلشکرخلبان شهید اصغر هاشمیان

 به گزارش پایگاه مردمی ارتش جمهوری اسلامی ایران به نقل از مشرق، اصغر هاشمیان در سال 1331 در کربکند اصفهان به دنیا آمد او فرزند اول خانواده بود و تا 7 سالگی در اصفهان زندگی کرد سپس با خانواده خود راهی تهران شدند.او در مدرسه همیشه شاگرد اول بود و ایمان فوق العاده قوی ای داشت.

او پس از طی مراحل تحصیلی مختلف و قبولی در دانشگاه در شهر تگزاس آمریکا مشغول به تحصیل شد.او در آنجا ایمانش را شدیدا حفظ کرد و از خانواده می خواست نوارهای اذان موذن زاده را برایش بفرستند. او دو نفر را در آمریکا تحت تاثیر خودش و دینش قرار داد و آنها را مسلمان کرد.


او با مادرش ارتباط عاطفی عجیبی داشت و برای خانواده هر هفته نامه می نوشت. که یک ماه اصغر برای خانواده خود نامه نفرستاد که مادرش برای او سفره بی بی حور،بی بی نور نذر کرد و هنوز سفره جمع نشده بود که نامه او را برای خانواده اش آوردند.

او در سال 1354 از آمریکا بازگشت و در همان سال ازدواج کرد و در سال 1357 فرزند اولش به دنیا امد و اسم او را مرجان نامید.در سال 1358 دوباره به امریکا برای ادامه تحصیل رفت و بعد از انقلاب به ایران آمد. اوشدیدا به انقلاب اسلامی علاقه داشت،همچنین خانواده ایشان نیز شدیدا انقلابی بودند و برای انقلاب زحمات زیادی کشیدند.او به خانه امام خمینی (ره) رفت آمد زیادی داشت و تصمیمات مهم کشوری را در آنجا میگرفتند.


شهید اصغر هاشمیان کربکندی و کمکشان در دیدار با امام خمینی (ره)

شهید اصغر هاشمیان کربکندی با یک فروند جت در تگزاس آمریکا

پس از چندین سال که گذشت برای ماموریتش به همدان رفت و در پایگاه هوایی همدان مشغول به کار شد.او در ماموریت دومش به بوشهر رفت که در در سال 1359 فرزند دومش شهاب به دنیا آمد و بلاخره پسرش در سال 1385 وفات یافت.او در 31 شهریور 1359 در عملیات 140 پرواز شرکت کرد که این عملیات یکی از موفقترین عملیات جنگ تحمیلی بود که یک روز پس از شروع جنگ این140 فروند هواپیما از ایران به مقصد عراق بلند شدند و بدون هیچ صدمه همه به ایران بازگشتند.او جزء معدود خلبانانی بود که در آسمان سوخت گیری می کرد.


او در یک سال و یک ماه ی که از جنگ می گذشت به طور دائم در ماموریت بود حتی یکبار به او پیشنهاد فرماندهی نیروی هوائی را دادند که گفت باید من در جبهه ها خدمت کنم. او حتی یکی از کارشناسانی بود که علت سقوط هواپیمای شهیدان (فلاحی،فکوری) را بررسی کرد.

او شدیدا به امام زمان (عج) علاقه خاصی داشت، در خاطره ای در سال 1360 که پدرش به مکه رفت و برای او آش پشت پا پختند پیر زنی دَم در خانه آمد و طلب آش کرد که به دلایلی به او ندادند وقتی اصغر فهمید ناراحت شد و گفت این امام زمان بوده، آش را برداشت و به دنبال او دوید اما دیگر دیر شده بود.

وی انگشتر عقیق خود را که علاقه زیادی به او داشت را در آخرین پرواز خود نبرد و حتی در همان پرواز که می خواست برود دستمال گردنش را در آورد و به همکارش داد و گفت اگر بر نگشتم آن را به خانواده ام برسان. [در مراسم درگذشت مادر این شهید در سال 1387 دستمال گردن یادگاری  خلبان شهید هاشمیان که لحظاتی فبل از آخرین پرواز به عنوان یادگار به سرهنگ خلبان کاکاوند ( فرمانده وقت پایگاه ششم شکاری بوشهر ) داده بود به برادر ایشان آفای محسن هاشمیان تحویل داده شد.]
او در آخرین پرواز به نزد مادرش رفت و به او گفت وقتی من شهید شدم برای من گریه نکن من برای حفظ خدا،قرآن و انقلاب می روم. او به همراه سرلشکر جاوید الاثر خلبان شیر علی آزادیان در 14 مهر 1360 در ام القصر عراق مورد اصابت موشک دشمن قرار گرفت و به درجه رفیع شهادت نائل گردید و هیچ وقت بدن پاک این شهید به وطن باز نگردید و خانواده خود را همیشه چشم به راه گذاشت حتی مادرش تا لحظات آخر عمر خود منتظر و چشم به راه اصغر بود. در هنگام شهادت او، پدرش در مکه بود و پس از بازگشت از حج خبر شهادت او را به او دادند. او زندگی ساده و معمولی داشت هیچ وقت فرزندان خود را در آغوش نگرفت و می گفت بگذار بعد از شهادت من به من وابسته نباشند. در سال 1383 بنیاد شهید و امور ایثارگران برای او و هم رزمانش لوح یادبودی در بهشت زهرا قرار دادند. روحش شاد و یادش گرامی باد با ذکر یک صلوات

لوح یادبود شهید اصغر هاشمیان در بهشت زهرا تهران

به گزارش پایگاه مردمی ارتش جمهوری اسلامی ایرانبه نقل ازمشرق، در مراسم یادبود مادر وحید هاشمیان هم یکی از همرزمان برادر شهید وحید هاشمیان گفت:" علی اصغر در آخرین پرواز می دانست دیگر بر نمی گردد و تا آخرین نفس برای آزادی مجاهدت کرد، قطعا این پرواز برادر بود که زمینه ساز پروازهای بلند برادر دیگر شده است تا وحید پرچم پرافتخار ایران عزیزمان را در دل اروپا به اهتزاز درآورد."


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:



  • یکتا گستر
  • قالب بلاگفا