عکس‌العمل"شهید منفرد نیاکی" نسبت به دستورات "شهید صیاد شیرازی"

ارتش  

پایگاه مردمی ارتش جمهوری اسلامی ایران:

 

 پایگاه مردمی ارتش ،شهید سرلشکر منفرد نیاکی در تاریخ ۱۳۶۴.۵.۶ به عنوان ناظر آموزش در رزمایش لشکر ۵۸ تکاور ذوالفقار که در شرایط واقعی جنگ اجرا شد، شرکت کرد و تقدیر بر آن بود که پس از ۳۳ سال خدمت در میدان آموزش و تمرین نظامی به درجه رفیع شهادت نائل آید.

 

 

به گزارشپایگاه مردمی ارتشبه نقل از خبرنگار دفاعی - امنیتی باشگاه خبرنگاران، مسعود منفرد نیاکی متولد ۱۳۰۸ معروف  به  امیر سرلشکر منفرد نیاکی جانشین رئیس اداره سوم(عملیات) ارتش جمهوری اسلامی ایران و فرمانده لشکر ۹۲ زرهی در زمان جنگ ایران و عراق بود. او در سال ۱۳۳۱ وارد دانشکده افسری شد و در سال ۱۳۵۵ به درجه سرهنگی رسید و در زمان جنگ ایران و عراق در عملیات‌های مهمی همچون طریق‌القدس، فتح‌المبین، بیت‌المقدس، تنك چزابه، والفجر و رمضان در مسئولیت‌های فرماندهی حضور داشته و بعد از شهید سپهبد صیاد شیرازی، نقش پر رنگی در ارتش ایران ایفا کرد؛ به همین خاطر باشگاه خبرنگاران برای حفظ یاد و خاطره آن شهید والامقام گوشه‌هایی از خاطرات این شهید را منتشر می‌کند.


اصل رجعت

متوجه شدم يکي پشت سر من به شدت گريه مي‌کند. به طوري که همه را تحت‌الشعاع قرار داده بود. برگشتم عقب رانگاه کردم. سرتيپ شهيد نياکي 58 ساله بود که داشت گريه مي‌کرد. او نه تنها در بين ما، بلکه در ارتش هم پيرترين بود.


دستمال سفيدي را گرفته بود جلوي صورتش و گريه مي‌کرد. من خودم از گريه او احساس حقارت کردم.

پس از آن به خدمت امام (ره) رسيدم و اين خاطره را براي ايشان نقل کردم.

ايشان فرمودند: «اين اصل رجعت انسان به فطرتش است، اين‌ها چون نور ديده‌اند، قلبشان روشن شده و به سوي حق آمده‌اند.» (سپهبد شهید علی صیاد شیرازی)

هديه اما رضا (ع)

مدتي بود که از طرف آستان قدس رضوي هداياي زيادي به لشکر 92 مي‌رسيد. من از خدمات مردم مشهد و آستان‌ قدس رضوي به لشکر 77 اطلاع داشتم، ولي دليل ارسال اين همه هدايا از طرف آستان قدس به لشکر 92 را نمي‌دانستم و دوست داشتم اين موضوع را بدانم؛ لذا از سرهنگ نياکي سوال کردم. او جريان را اينگونه نقل کرد:

«يک بار 24 ساعت مرخصي گرفتم و با اولين پرواز رفتم مشهد و مستقيم رفتم حرم امام رضا(ع) و با چشم گريان گفتم: قربونت برم يا امام رضا (ع)! مگر لشکر 92، لشکر شما نيست. من حتي نمي‌توانم ميوه سربازانم را از شهر خريداري کنم... اگر ما هم سرباز شما هستيم پس ما را هم درياب! اين را گفتم و با اولين هواپيما به اهواز برگشتم. هنوز 48 ساعت از مراجعت من نگذشته بود که از طرف اصناف آستان قدس رضوي، هداياي قابل توجهي به لشکر 92 رسيد و ما به برکت اما رضا (ع) از آن همه نعمت بهره‌مند شديم.» (امیر نبی کریمی)

برکت

ما از توپخانه 55 به جنوب مامور بوديم. شهيد نياکي هميشه براي سرکشي به خط مقدم مي‌آمد. هر وقت به ما سر مي‌زد، از وضعيت تغذيه، امکانات و حتي هداياي مردمي که به ما واگذار مي‌شد، سوال مي‌کرد و ما با آن که از نحوه پذيرايي و رسيدگي اظهار رضايت مي‌کرديم، با اين حال به مسئولين تحت امر خود تاکيد مي‌کرد که اين‌ها مهمان لشکر 92 هستند و بايد بيش از ديگران پذيرايي شوند.


در حقيقت سرهنگ نياکي هرجا مي‌رفت برکت را با خود مي‌برد. (صفدر روشن)

نظر اول

سرهنگ نياکي فرمانده لشکر ما بود، اما با آن که مشغله زيادي داشت، در همه شرايط به يگان‌ها سر مي‌زد.

يک بار در معيت ايشان به جبهه سوسنگرد رفتيم. آن وقت‌ها عراقي‌ها سوسنگرد را دور زده بودند و سوسنگرد نسبتا به محاصره عراقي‌ها در آمده بود. نيروهاي ما در مقابل نيروهاي عراقي خيلي کم بود.

ايشان به من گفتند: «ما چه بخواهيم و چه نخواهيم، وضعيت همين است و ما وظيفه داريم که با اين نيرو به مقابله با دشمن بعثي بپردازيم. حالا من به عنوان فرمانده لشکر، نفر اول حرکت مي‌کنم شما هم با يگان خود پشت سر من حرکت کنيد.»

دقيقا ساعت 4 صبح بود که او به سوي نيروهاي عراقي حرکت کرد و نيروهاي ما با ديدن ايشان روحيه گرفتند و با ديدن شجاعت و مردانگي فرمانده لشکر خود، همه به هيجان آمدند و ما توانستيم حدود ساعت 7 صبح يعني ظرف 3 ساعت محاصره را شکسته و سوسنگرد را از تيررس دشمن رها کنيم.(ابراهیم نیکومنش)

کيسه شن

پس از گرفتن تپه‌هاي الله‌اکبر و با توجه به رملي بودن منطقه، نياز به کيسه داشتيم تا سنگر درست کنيم، اما امکان پشتيباني ما در حد صِفر بود.

آن روز سرهنگ نياکي طبق معمول براي سرکشي به يگان ما آمد و من خدمت ايشان رسيدم و موضوع را با ايشان در ميان گذاشتم. ايشان در جواب گفتند که من تا عصر امروز براي شما کيسه مي‌فرستم و اگر نفرستادم درجه‌هايم را از دوشم باز مي‌کنم!


هنوز غروب نشده بود که چند دستگاه کاميون حامل کيسه شن به يگان ما رسيد و ما توانستيم سنگر بسازيم و از منطقه پدافند کنيم. (یکی از فرماندهان لشکر 92 )

موقع عمل

در سال 60، ما به عنوان دانشجويان دوره عالي زرهي براي بازديد از مناطق عملياتي جنوب به اهواز رفتيم و سرهنگي نياکي به عنوان فرمانده لشکر براي توجيه دانشجويان، طي سخناني گفتند: «آقايان صحبت کردندو حرف زدند، اما الان موقع عمل است. هرکدام از شما که از دوره فارغ التحصيل مي‌شويد، بايد عزمتان را جزم کنيد؛ چون در حال حاضر مملکت به کار، فن، علم و توانايي شما نياز دارد. بايد امروز از صفر شروع کنيد و در خدمت جنگ باشيد... و در نهايت از اين سخنان خود نتيجه گرفت که ما نبايد بهانه تراشي کنيم، چراکه الان زمان جنگ است و کشور به تخصص ما نياز دارد.»


با اين سخنراني همه ما را ترغيب کرد که مسئوليت بپذيريم و در خدمت جمهوري اسلامي ايران باشيم. (محمد اصلی‌نژاد)

ارشدتر از صياد

شهيد نياکي از نظر خدمتي 16 سال از شهيد صياد شيرازي ارشدتر بود. وقتي شهيد صياد فرمانده نيروي زميني شدند، بعضي‌ها به شهيد نياکي (معترضانه) گفتند: «تو چگونه مي‌خواهي با اين همه ارشديت از صياد شيرازي اطاعت کني؟»

او صادقانه جواب داد: «در شرايط فعلي حتي اگر يک استوار را فرمانده نيرو بگذارند، من اطاعت مي‌کنم.» (سرهنگ شهاب‌الدین جوادی)

غلبه بر گارد رياست جمهوري

يکي از کساني که قبل از عمليات «طريق‌القدس» به شناسايي رفت، سرهنگ نياکي فرمانده لشکر 92 زرهي اهواز بود. او به کمک افراد بومي به شناسايي منطقه رفته و نقاطي را براي رخنه به مواضع دشمن شناسايي کرد.

شناسايي ايشان سبب شد نيروهاي گارد رياست جمهوري عراقي در آن‌جا مغلوب و مقهور شوند و بدين ترتيب اين پيروزي سبب تجزيه جبهه‌هاي مياني و غرب دشمن شد و فضا براي عمليات آتي مناسب‌تر گردد. (سرهنگ اکبر معصومی)


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:



  • یکتا گستر
  • قالب بلاگفا